میدونین امشب بارون اومد تو اتوبوس بودم دیدم یه خانواده پا برهنه دارن میرن حرم دلم گرفت گفتم منم میرم اومدم خونه دیدم با پای برهنه برم نمیتونم تو روی زائر ها نگاه کنم که اونا کیلومتر ها پیاده اومدن و من!
خواستم مثل همیشه برم دیدم اینجوری تو روی آقا نمیتونم نگاه کنم سر دو راهی گیر کردم